عنوان : مریم ابوالذهب
snapedit_1728827121388

مریم ابوالذهب در طول دوره تحصیل و پس از آن نقش فعالی در انعکاس مظلومیت و وضعیت فاجعه ‌آمیز شیعیان پاکستان و افغانستان ایفا نمود. سفرهای متعددی به خاورمیانه و از جمله ایران داشت و چندین بار نیز برای زیارت به عتبات عالیات مشرف شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی عقیله به نقل از کمالدین دعایی،۱ نوامبر، پایان بی‌قراری‌های پیرزن بود. کردار مرگ، خویشان او را در فرانسه، دوستانش در جهان عرب، و هزاران شیعه‌ی پاکستانی و افغانستانی را به سوگی مشترک نشاند. آنها رفیقی نیکو را، انگار که از خودشان به خود نزدیکتر، از دست داده بودند. آن روز روی پوسترها، در روزنامه‌ها، بالای کارت‌های تسلیت، نوشته بودند: Mariam Abou Zahab (1952-2017)

«مریم ابو الذهب» که در ابتدا «مری-پیر والک‌‌مان» (Marie-Pierre Walquemanne) نام داشت، متولد ۷ فوریه سال ۱۹۵۲ بود و در کمون «اُن-اِغژی» در شمال فرانسه و در خانواده‌ای کاتولیک پا به جهان گذاشت. به گفته‌ی برادرش «دومینیک» از خرد‌سالی فراوان سر در کتاب داشت و جادوی شرق نیز از چراغ یکی از همان کتاب‌ها در جانش نشسته بود. به تشویق دیگران در ۱۷ سالگی به پاریس آمد، در ۱۹۶۹ در آزمون ورودی «موسسه مطالعات سیاسی پاریس» نمره‌ی قبولی آورد، و در سال ۱۹۷۲ فارغ‌التحصیل شد.

مری-پیر از همان زمان مشتاق فراگیری زبان‌های خارجی بود. همین میل، و حال و هوای چپ‌گرای آن روزهایش، او را وا ‌داشت با مهاجران پاکستانی و فلسطینی درآمیزد و سرانجام سر از «موسسه زبان‌های شرقی» درآورد. حاصل اینکه زبان‌های فارسی، هندی، اردو، پنجابی، و عربی را بومیانه فراگرفت و بعدها مترجم همین زبان‌ها شد.

سفرهای پیاپی او به کشورهای شرقی، زمینه‌ساز مطالعات و انتشارات گسترده‌‌اش در این حیطه و درباره‌ی این خطه شد: در آغاز به فراخوان «آندره مالرو» راهی بنگلادش شد و پس‌تر مدتی در هند زیست. به افغانستان رفت و ایران را گشت. سال ۱۹۷۵، در بیروت به سر می‌برد که آتش جنگ داخلی لبنان در گرفت. همان سال به اسلام گروید و مذهب شیعه را برگزید. مدتی بعد رهسپار دمشق شد، آنجا «ناظم أبو الذهب» را دیدار کرد و به ازدواج او درآمد.

شوق شدید أبوالذهب به پاکستان و افغانستان همزمان بود با فعالیت‌های داوطلبانه و بشردوستانه‌ی او در جریان جنگ افغان‌ها با اشغالگران شوروی. سال به سال، شیفتگی‌اش نسبت به پاکستان چنان بالا گرفت که در همان دوران پژوهش درباره‌ی «حزب مردم پاکستان» را موضوع پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد خود قرار داد و تحقیق درباره‌ی فرقه‌گرایی در این کشور نیز دست‌مایه‌ی رساله‌ی دکترای او شد. مریم ابوالذهب از سال ۱۹۸۲ بدین سو، انحصارا دغدغه در گرو پاکستان و افغانستان داشت و در همین زمینه به تدریس و پژوهش در «موسسه مطالعات سیاسی پاریس» و «موسسه ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی» مشغول بود. از همه مهم‌تر، در تهیه‌ی مجموعه‌ کتاب‌های «خاورمیانه‌ی شرقی و جهان ترکی-ایرانی» (CEMOTI) مشارکت داشت.

دوستان و شاگردانش همه جا، از پاکستان، ایران، افغانستان، سوریه، لبنان، عراق و فلسطین گرفته تا بریتانیا و آمریکا، مشتاق دیدارش بودند، هنوز مردد بود پیش از بازنشستگی در سال ۲۰۱۸ آخرین نوبت تدریس خود را در دانشگاه «قائد اعظم» در اسلام‌آباد بگذراند یا در دانشگاه کوفه، در نجف اشرف. سه سال گلاویزی با سرطان اما انگار پیرزن را خسته‌ کرده بود: روز ۱ نوامبر، در منطقه‌ی پانزدهم پاریس، پلک بر هم گذاشت و دیگر نگشود.

یک هفته بعد، صبح روز چهارشنبه ۸ نوامبر ۲۰۱۷، یعنی دو روز مانده به سالگرد اربعین حسینی، جنازه‌اش را از هواپیمایی در فرودگاه نجف اشرف پیاده کردند. ساعت ۳ بعد از ظهر همان روز، عده‌ای مردان عرب تابوت او را، پیچیده‌ در پارچه‌ای سبز، از حسینیه‌ی «عبدالرسول علی» در شارع کوفه‌، نزدیک میدان انقلاب ۱۹۲۰، بر دوش گرفتند و در صحن حرم امام علی بن ابی‌طالب (ع) بر زمین گذاشتند. پس از اقامه‌ی آخرین نماز، جنازه‌اش را همراه با موج زائرانی که آهنگ زیارت اربعین داشتند و راهی کربلا بودند، با آمبولانس پیش بردند، تا عمود ۱۷۲ . آنجا، پشت حسینیه‌‌ی «شیخ البطحاء أبوطالب»، او را بر خاک گذاشتند. مردها، پای برهنه و کمربسته، چنبره‌ زده بودند. زنی عرب در کنارش بر زمین نشست، دوش راستش را از روی کفن به دست گرفت و تکان داد و تلقین کرد: «إسمَعی، إفهَمی، یا مریم!… هل اَنتِ عَلَى العَهدِ الَّذى فارَقْتِنا عَلَیه؟…» بعد او را به دست گور سپردند: درست همان‌جا که وصیت کرده بود؛ بی‌ سنگی بر آرام‌گاهش.

ابوالذهب پیش‌تر بارها به عراق و به نجف آمده بود و در این شهر دید و بازدیدهای مفصل به انجام رسانده بود. سال‌ها پیش که اولین بار پا به خاک نجف گذاشته بود گفته بود: «حالا  برآورده شد و روحم آرام گرفت». وقتی خاطره‌ی اولین سفرش به نجف را برای دیگران تعریف می‌کرد، اشک از چشمانش فرو می‌ریخت و وادار به سکوت می‌شد. در این آخرین سفر اما، تاکید کرده بود یک روزنامه‌نگار فرانسوی و یکی از دانشجویانش همراه او باشند تا تصاویر آن را ضبط کنند و در کلاس برای دانشجویانش پخش کنند. خواسته بود این «آخرین درس او درباره‌ی اسلام» باشد «مری-فرانس مورگو»، دیگر زن اسلام‌شناس فرانسوی، تسلیت‌نامه‌ای را که برایش در «لو موند» به چاپ رساند با این حدیث از امام علی (ع) به پایان برد: «در این دنیا چون مسافری زندگی کن، و خاطرات خوش را پشت سر گذار. چه اینجا، ما فقط میهمانیم و گریزی از بدرود نیست»

از جمله مهم‌ترین آثار مریم ابوالذهب، کتاب «شبکه‌های اسلام‌گرایان» است که همراه با «اولیویه روا» نگاشته است و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. آن‌چنان‌که پیش از مرگ خواسته بود، برادرش «دومینیک والک‌مان» مامور شده است تا بنیادی را به نام او بنا نهد و علاوه بر حمایت‌های وزارت امور خارجه‌ی فرانسه و «بنیاد فرانسه»، دو آپارتمان مسکونی او را نیز خواهند فروخت تا پشتیبان «بنیاد مریم ابو الذهب» باشد. این بنیاد سه ماموریت خواهد داشت: اول اینکه هر سال، مبلغی را به یکی از دانشجویان مقطع دکترا برای پژوهش در حوزه‌ی خاورمیانه اختصاص خواهد داد. دومین مبلغ اهدایی این بنیاد مربوط است به آموزشگاه فیزیوتراپ‌ها در شهر قندهار افغانستان که به آسیب‌دیدگان انفجار مین یاری می‌رسانند. و پشتیبانی مالی سوم به «بنیاد بازماندگان اسیدپاشی» اختصاص خواهد یافت که حامی زنان آسیب‌دیده است.

۱۰.۱۹۱ پربازدید!